فقه و صنعت جهانگردى (1)

نويسنده: علی اکبر کلانتری




جهانگردى و مسافرت به سرزمینها و مکانهاى تاریخى و دیدن جلوه ها و جاذبه هاى طبیعى، به هر منظور، پیشینه اى بسیار طولانى دارد و نمى توان براى آن سر آغازى تاریخى در نظر گرفت.ولى پیدایش جهانگردى و توریسم، به عنوان صنعتى درآمد زا و اشتغال آفرین، را باید در چند سده اخیر جست. در منابع استنباط و متون فقهى پیشینیان نیز، نص و عبارتى ناظر به جهانگردى به عنوان یک صنعت و به گونه اى که امروزه مطرح است، یافت نمى شود.
آنچه در کتاب و سنت در پیوند با این موضوع دیده مى شود، تنها ناظر به اصل جهانگردى و آثار و فایده هاى معنوى و گاهى فواید مادى آن است; از این روى باید (صنعت جهانگردى از منظر فقه) را از مباحث نو و مسائل مستحدثه فقه دانست و احکام و فروع آن را به کمک منابع و مصادر فقهى مورد بررسى قرار داد.در این زمینه امورى بایسته تحقیق است که مى توان آنچه، در زیر مى آید را از مهم ترین آنها دانست:
* جهانگردى در کتاب و سنت.
* مشروع بودن صنعت جهانگردى.
* شرایط درستى قراردادهایى که با جهانگردان و گردشگران بسته مى شود.
* واجب بودن فراهم کردن امنیت جانى و مالى براى جهانگردان.
* بایستگى مراعات ارزشهاى اسلامى از سوى جهانگردان در انظار عمومى.
* نبایدهاى جهانگردان غیر مسلمان در دارالاسلام.
* تعهدات شرعى و اخلاقى شهروندان مسلمان نسبت به جهانگردان.
این نوشتار در حد یک مقاله، به بررسى امور یاد شده مى پردازد.
آنچه بیش از هر چیز، ضرورت و اهمیت پرداختن به این موضوع را مى نمایاند، یکى بعد فرهنگى و دیگرى جهت اقتصادى آن است.
جنبه فرهنگى آن این است که از باب مثال، مشاهده بى واسطه حقایق کشورى مانند ایران که در دو دهه اخیر مورد هجوم گسترده و بمباران بى امان تبلیغات استکبار و جبهه کفر بوده، سهم بسزایى در خنثى سازى این تبلیغات و زدودن آثار سوء آن دارد و این امر سبب ارائه چهره حقیقى جمهورى اسلامى به دیگر ملل مى شود. سخنان برخى از خارجیان که دست اندرکار امر جهانگردى هستند، گویاى این واقعیت است. یکى از مدیران شرکتهاى جهانگردى بلژیک، پس از دیدارى از ایران، گفته است:
(متأسفانه به دلیل تبلیغات مغرضانه رسانه هاى غربى، مردم جهان، بویژه مردم بلژیک، تصویر مبهمى از ایران در ذهن دارند. آنان هرگاه نام ایران را مى شنوند ناخودآگاه (خشونت)، (جنگ) و حتى (عملیات تروریستى) برایشان تداعى مى شود. درصورتى که ما در این سفر متوجه شدیم، امنیت ایران از همه کشورها بیش تر است، و مردم ایران از مهربان ترین مردم جهان هستند.)1
مسؤول شرکت (نول فانتیه) در فرانسه در ملاقاتى با رایزن فرهنگى جمهورى اسلامى ایران، در این باره، گفته است:
(متأسفانه در مطبوعات فرانسوى، تصویر نادرستى از ایران، ارایه مى شود، آنها چهره حقیقى ایران را به مردم نشان نمى دهند و این امر روى مسأله جهانگردى، تأثیر زیادى مى گذارد. من مى دانم ایران کشور خوبى است و مکانهاى دیدنى بسیارى دارد. اما متأسفانه این نوع تبلیغات نیز وجود دارد و مشکل آفرین نیز هست، همان طور که دوستان مى گفتند، مسأله تبلیغات، بسیار مهم است، پس با تبلیغ زیاد، باید چهره خوب ایران را مطرح کرد.)2
از بعد اقتصادى نیز، توجه به این امر لازم است که امروزه، جهانگردى در دنیا، به عنوان صنعتى بسیار درآمدزا و اشتغال آفرین، مطرح است، به گونه اى که برخى آنرا هم پایه صنعت نفت، بلکه از برخى جهات آن را مهم تر از این صنعت مى دانند. صدور نفت وگاز، بویژه با وضعیت کنونى بازار آن، به معناى از دست دادن سرمایه هاى طبیعى است، بى آن که چیزى جایگزین آن شود، ولى صنعت جهانگردى نه تنها این نتیجه را در پى ندارد، بلکه موجب شناساندن اسلام و تشیع، به مللى مى شود که درکى صحیح و درست از مکتب و ارزشهاى اصیل دینى و ملّى ما ندارند.

جهانگردى در کتاب و سنت

الف . جهانگردى در بررسى قرآنى

مى توان تعبیر قرآن جهانگردى و توریسم را (سیر فى الارض) دانست که در آیات فراوانى مورد اهتمام و تأکید قرار گرفته است.
در این کتاب آسمانى، نه تنها سیاحت و جهانگردى، به سبب آثار و فایده هاى فراوان آن، امرى مشروع و مباح، شمرده شده، بلکه ترک آن، دست کم براى گروهى از انسانها، مورد سرزنش و توبیخ قرار گرفته است.
در یک بررسى کلى، مى توان آیات در پیوند با این موضوع را در سه دسته، مورد مطالعه، قرارداد:
1 . آیاتى که ترک جهانگردى را سرزنش مى کنند.
البته مورد همه یا بیش تر این گونه آیات، کافران و معاندان با حق است، مانند آیه:
(أولم یسیروا فى الارض فینظروا کیف کان عاقبة الذین من قبلهم، وکانوا أشدّ منهم قوّة.)3
آیا در زمین، گردش نمى کنند تا بنگرند به چگونگى سرانجام کسانى که پیش از ایشان زندگى مى کردند و از ایشان نیرومند تر بودند.
این تعبیر یا مانند آن، در سوره یوسف آیه 109، روم آیه 9، غافر آیه 21 و 82، محمد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آیه 10، نیز آمده است.
و مانند آیه:
(أفلم یسیروا فى الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها.)4
که سیر و سیاحت را سبب تعقل و اندیشه و بالا رفتن سطح آگاهى و بینش انسان دانسته، یعنى همان عنصرى که بى تردید، سنگ بنا و شالوده رشد و توسعه زندگى انسان در ابعاد گوناگون فرهنگى، سیاسى، اقتصادى و… است; زیرا روشن است که یک جامعه بسته و بى خبر از دیگر ملتها، در هیچ زمینه اى رشد شایسته و بایسته ندارد و از تجربیات و دست آوردهاى علمى و فکرى و اجتماعى دیگران محروم است.
به حسب ظاهر، فعل (تکون) در آیه بالا، از افعال تامّه و در بردارنده معناى حصول و تحقق است. و بر این اساس، باید آیه را صریح در این معنى دانست که (سیر در زمین) و جهانگردى موجب رشد و شکوفایى فکرى و پرورش اندیشه ها و تقویت جنبه عقلایى انسان، مى شود.
2 . آیاتى که به این کار فرمان مى دهند.
(قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المکذّبین.)5
پیش از شما، سنت هایى وجود داشت (در میان مردم قوانین و نوامیسى حاکم بود) پس در زمین گردش نمایید و سرانجام کار تکذیب کنندگان (حق) را بنگرید.
ممکن است با عنایت به عبارت (فانظروا کیف کان عاقبة المکذبین) در ذیل آیه، گفته شود این فرمان تنها متوجه کافران و تکذیب کنندگان حق است، و از آن مطلوب بودند جهانگردى، براى همه مردم حتى مسلمانان و اهل ایمان، استفاده نمى شود. ولى با نگاهى مجدد به تعبیرهاى آیه و نیز آیه بعد روشن مى شود خطاب در این آیه، نسبت به همه مردم که در زمان وحى مى توانستند، مخاطب این آیه باشند، گسترش دارد. آیه بعد مى گوید:
(هذا بیان للناس وهدى وموعظة للمتقین.)
در آیه دیگرى مى خوانیم:
(قل سیروا فى الارض فانظروا کیف کان عاقبة المجرمین.)6
اى پیامبر [به مردم] بگو: در زمین گردش کنید و به سرانجام کار مجرمان بنگرید.
در این گونه آیات، هدف از سیر و جهانگردى را پند و عبرت گیرى از گذشتگان اعلام کرده است، ولى در برخى آیات، به هدفى فراتر از این بر مى خوریم و آن اندیشه و مطالعه در عالم خلقت و آگاهى یافتن از چگونگى آفرینش و شگفتى هاى آن است، همان چیزى که امروزه، هدف دسته اى از جهانگردان، محسوب مى شود.
مانند آیه:
(قل سیروا فى الارض فانظروا کیف بدأ الخلق.)7
ـ اى پیامبر به مردم ـ بگو: در زمین سیر و گردش نمایید و بنگرید چگونه خداوند، آفرینش را بوجود آورده.
3 . آیاتى که به سیاحت و جهانگردى شمارى از انسانهاى برگزیده و الهى، اشاره مى کند، مانند آیات 82 تا 98 سوره کهف که به سیر و سیاحت ذوالقرنین، مى پردازد. داستان این شخصیت بزرگ الهى که باید او را (قهرمان جهانگردى) نامید، با آیه (ویسئلونک عن ذى القرنین قل سأتلواعلیکم منه ذکرا) آغاز مى شود.
این که ذوالقرنین کیست و جهانگردى او در کجا و چگونه انجام گرفته است، مورد اختلاف و گفت وگوى فراوان مفسران و دانشمندان است. مرحوم علامه طباطبایى، در ذیل این آیات پیرامون ذوالقرنین و سدّ او، اقوال و آراء زیر را نقل مى کنند:
1 . اوشین هوانگ، یکى از پادشاهان چین است که دیوار طولانى میانه چین و مغولستان را بنا نهاد، تا جلو یورش مغول را به چین بگیرد. طول این دیوار، سه هزار کیلومتر و عرض آن، نه متر و ارتفاعش، پانزده متر است، که همه با سنگ چیده شده.
2 . او یکى از ملوک آشور، بوده، یعنى سرزمینى که در حوالى قرن هفتم پیش از میلاد، مورد هجوم اقوام سیت قرار گرفته است.
3 . او فریدون بن اثفیان بن جمشید، پادشاهى عادل و مطیع خداوند، پنجمین پادشاه پیشدادى ایران زمین است.
4 . او اسکندر مقدونى مشهور است.
5 . او مردى عرب بوده که در اشعارعرب نامش بسیار آمده و اسم اصلیش صعب بن ذى موائد بوده است و پادشاهى از ملوک حمیراست.
علامه پس از نقد و بررسى همه این اقوال، و مردود دانستن آنها، این قول را تقویت و استوار مى داند که ذوالقرنین همان کورش، یکى از پادشاهان هخامنشى در فارس است که 560 ـ 539 پیش از میلاد مى زیسته و همو بوده که امپراطورى ایرانى را تأسیس ومیانه دو مملکت فارس و ماد، جمع کرد و بابل را مسخّر کرد و به یهود اجازه مراجعت از بابل به اورشلیم را صادر کرد و در بناى هیکل کمکها کرده، مصر را به تسخیر خود درآورد، آن گاه به سوى یونان حرکت نموده بر مردم آن جا نیز مسلط شد، به طرف مغرب رهسپار گردیده، آن گاه رو به سوى مشرق نهاده، تا اقصى نقطه مشرق پیش رفت.8
به هر حال، در این که هدف ذوالقرنین ازجهانگردى و سیاحت چه بوده، در آیات مذبور به نکته اى اشاره نشده است.
ولى براساس روایتى از امام صادق(علیه السّلام)، در یکى از سفرهاى دریایى ذوالقرنین یکى از همراهانش درباره سفر او پرسید، او پاسخ داد:
(ارید ان أنظر الى ملک ربّى فى البحر کما رأیته فى البرّ.)9
بنابراین عبارت، باید هدف یا یکى از هدفهاى ذوالقرنین از جهانگردى را نظر و مطالعه در عالم خلقت و مظاهر آفرینش دانست.

ب . سیاحت و جهانگردى از نگاه روایات

در برخى روایات، مشقت آور بودن سفر و سختیهاى آن گوشزد شده است، از باب نمونه در روایتى مى خوانیم:
(السفر قطعة من العذاب واذا قضى احدکم سفره فلیسرع الایاب الى اهله.)10
سفر، قطعه اى از عذاب است، هرگاه کسى از شما، مسافرت خود را تمام کرد، در برگشتن به سوى اهل خود، شتاب ورزد.
با این وجود، در روایاتى دیگر، سفر رفتن مورد تشویق قرار گرفته و فواید معنوى و مادى آن یادآورى شده است، از جمله در حدیثى نبوى آمده است:
(سافروا تصحّوا، سافروا تغنموا)
مسافرت کنید تا سلامتى و عافیت یابید. مسافرت کنید تا بهره مند شوید.
در حدیثى دیگر از پیامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) آمده است:
(سافروا تصحوا و ترزقوا)12
مسافرت کنید تا سلامتى و روزى پیدا کنید.
البته روشن است که نباید (مسافرت) را معادل (جهانگردى) دانست، زیرا جهانگردى، بیش تر، بلکه شاید همیشه، در مسافرتهاى برون مرزى و دیدار از دیگر کشورها، به کار برده مى شود و حال آن که مسافرت، به رفت و برگشتهاى کوتاه مدت و کم مسافت، مانند رفتن از شهرى به شهر دیگر، نیز اطلاق مى گردد، از این روى، نسبت میان این دو عنوان، عموم و خصوص مطلق است.
به هرحال، مى توان این گونه روایات را در فهم مطلوب بودن سفر جهانگردى، دست کم به عنوان تایید کننده، مورد توجه قرار داد و به آنها استیناس کرد.
ممکن است گفته شود بسیارى از جهانگردیها، تنها به منظور تفریح و تنزه انجام مى شود و مطلوب دانستن چنین سیاحتهایى از دید شریعت، مشکل به نظر مى رسد. روایاتى در باب نماز مسافر که نماز شخص مسافرت کننده به منظور صید را تمام اعلام مى کند نیز مى تواند تایید کننده این سخن باشد.
ولى باید در رد این سخن گفت: گردش تفریحى و تنزه، از جمله امور عقلایى است که نمى توان منکر فایده هاى روحى و روانى آن شد. مى توان دو حدیث نبوى یاد شده را نیز ناظر به همین فایده ها دانست.
افزون بر این نکته، روایتى از امام صادق(علیه السّلام) نیز که سندى صحیح دارد به خوبى بر اباحه، بلکه شایستگى سفر به منظور تنزه و هواخورى، دلالت دارد. سند ومتن این روایت چنین است:
(محمد بن یعقوب عن على بن ابراهیم عن ابیه وعن ابى على الاشعرى عن محمد بن عبدالجبار جمیعا عن صفوان بن یحیى عن عمروبن حریث قال: دخلت على ابى عبدالله، علیه السلام، و هو فى منزل اخیه عبدالله بن محمد، فقلت: ما حوّلک الى هذا المنزل؟ فقال: طلب النزهه.)
عمرو بن حریث مى گوید: بر امام صادق(علیه السّلام) که در منزل برادرش عبدالله بن محمد به سرمى برد وارد شدم، به او عرض کردم: چه انگیزه اى شما را به این منزل آورده؟ حضرت فرمود: طلب تنزه و تفریح.
برقى نیز این روایت را در کتاب محاسن، نقل نموده است.13
در صحیحه ابراهیم ابن ابى محمود، نیز آمده است:
(عن الرضا، علیه السلام، قال: لقد خرجت الى نزهة لنا و نسى الغلمان الملح فذبحوا لنا شاة.)14
به سوى تفرج گاهى که براى ما بود، خارج شدم، در حالى که خدمتگزاران نمک را فراموش کرده بودند و در آن جا گوسفندى براى ما کشتند.
حتى تعبیر (نزهة لنا) مى رساند آن حضرت تفرج گاهى ویژه، جهت تنزه داشته اند.
روایت زیر را نیز مرحوم مجلسى از کتاب محاسن نقل نموده است:
(عن عمروبن ابى المقدام عن ابى عبدالله(علیه السّلام) قال: فى حکمة آل داود، علیه السلام، أنّ على العاقل، ان لایکون ظاعنا الا فى تزوّد لمعاد، او مرّمة لمعاش، او طلب لذة فى غیر محرم.)
امام صادق(علیه السّلام) فرمود: در حکمت آل داود(علیه السّلام) آمده که بر شخص عاقل است که کوچ نکند و با ر سفر نبندد، مگر به منظور اندوختن توشه براى آخرت، یا ترمیم نمودن وضع معاش، یا لذت جویى در غیر حرام.
(بحارالانوار، ج76، ص222، چاپ ایران)
روایات باب نماز مسافر نیز ناظر به مسافرهایى است که به منظور لهو و لعب، به صید مى روند، چنانچه روایت زیر از زراره به خوبى گویاى این نکته است:
(عن ابى جعفر، علیه السلام، قال: سألته عمن یخرج من اهله بالصقورة والبزاة والکلاب یتنزّه اللیلتین والثلاثة هل یقصّر من صلاته ام لا یقصّر؟ قال: انما خرج فى لهو لایقصّر.)15
از حضرت در مورد حکم قصر و تمام نماز شخصى سؤال شد که به منظور دو سه شب تنزّه و تفریح همراه با باز و سگ شکارى، مسافرت مى کند.
حضرت در پاسخ فرمود: (این شخص براى لهو بیرون رفته، از این روى، نباید نماز را شکسته بخواند.
پاره اى دیگر از روایات به شرح و بسط جهانگردى ذوالقرنین مى پردازند که از آنها به گونه تلویحى، مطلوب بودن این کار دانسته مى شود. از باب نمونه، ضمن روایت مفصلى که اصبغ بن نباته، از امیرالمؤمنین، علیه السلام، نقل مى کند آمده است:
(… اوحى الله الیه أن سر فى ناحیة غرب الارض وشرقها وقد طویت لک البلاد و ذللت لک العباد و ارهبتهم منک….)16
… خدا به ذوالقرنین وحى کرد و به او دستور داد: در غرب و شرق زمین به سیاحت بپردازد [و خداوند به او وحى کرد] سرزمینها را به تصرف تو درآوردم و بندگان را مقهور و مرهوب تو ساختم.
بر حسب برخى دیگر از روایات، امام عصر، علیه السلام، نیز همانند ذوالقرنین به سیاحت و جهانگردى مى پردازد و شرق و غرب زمین را در مى نوردد.
ضمن روایتى که جابر بن عبداللّه انصارى از پیامبر اکرم، صلى اللّه علیه وآله، نقل مى کند مى خوانیم:
(… ان الله عزّوجلّ مکّن له فى الارض وأتاه من کل شئ سببا و بلغ المشرق والمغرب وان الّه تبارک و تعالى سیجرى بسنته فى القائم من ولدى و تبلغه شرق الارض و غربها، حتى لایبقى سهل ولاموضع من سهل ولاجبل وطئه ذوالقرنین الاوطئه و یظهر الله له کنوز الارض ومعادنها، وینصره بالرّعب ویملأ الارض به عدلا و قسطا کما ملئت جورا وظلما.)17
خداوند عزوجل در زمین به ذوالقرنین، قدرت و حکومت داد و اسباب هر چیزى را در اختیارش نهاد. او، به مشرق ومغرب زمین رسید و خداوند تبارک و تعالى به زودى قائم را، که از فرزندان من است، بر سنت او، جارى خواهد کردو او را به خاور و باختر زمین مى رساند، بدان سان که هر دشت و کوهى را که ذوالقرنین زیر پا گذاشته، او نیز زیر پا خواهد گذاشت. و خداوند، گنج ها و معدنهاى زمین را براى او نمایان خواهد ساخت و او را با انداختن رعب در دل دشمنان، یارى خواهد کرد و به دست او زمین را پس از این که از ظلم و ستم پر شده است. پر از عدل و قسط خواهد کرد.)

پي نوشت:

1 . (گردشگرى در ایران از نگاه جهانگردان خارجى)2/، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، به نقل از ماهنامه (جهانگردان) شماره یک 9/.
2 . همان مدرک /2 و 3.
3. سوره (فاطر)، آیه 44.
4 . سوره (حج)، آیه 46.
5 . سوره (آل عمران)، آیه 173.
6 . سوره (نحل)، آیه 69.
7 . سوره (عنکبوت)، آیه 20.
8 . ترجمه (المیزان)، ج658/13.
9 . تفسیر (برهان)، ج2/486.
10. (بحارالانوار)، ج76/222.
11 . همان مدرک/221.
12 . کنزالعمال، ح17469.
13 .همان مدرک ح1.
15 . همان مدرک ح3.
16 . تفسیر (برهان) ج2/483. درروایت دیگرى (همان/481) از سماک بن حرب آمده است:
(عن رجل من بنى اسد قال: سئل رجل علیا علیه السلام أرایت ذا القرنین کیف استطاع ان یبلغ المشرق والمغرب؟ قال: سخّر اللّه له السحاب ومدّ له فى الاسباب، و بسط له النور وکان اللیل و النهار علیه سواء.)
17 . همان مدرک/481.